من یک زنم

  • خانه 
  • دخترکان شهرم عطر دارچین داستانک۲ داستانکانگیزشی من یک زنم/کتاب میخوانم من یک زنم/خاطره میسازم 

داستانک

05 اسفند 1403 توسط من یک زنم

دخترک گوشه چادر مادر را گرفته و تند و با قدم های مادر به سمت بازار می‌روند. خیابان‌هایی پر از مرد و زن و کودک ،که هر کدام بدنبال کاری هستند .یکی برای خرید بیرون آمده،یکی برای کار کردن،یکی بدنبال دکتر و خرید دارو،دیگری برای خرید گل و شیرینی سر عقد،خرید عروسی،سیسمونی…

دخترک با نگاهی کنجکاوانه  اطراف را می‌نگرد. چیزهای زیادی هستند که توجه او را جلب خود می‌کنند.رنگارنگ بودن لباس‌های پشت ویترین ها.اسباب بازیها،مادرانیکه کودک خود را صدا میزنند : بیا گم میشی هااا

مشتری هایی که سر قیمت با فروشنده چانه میزنند،پسرک دست فروشی که بدنبال مشتری می‌گردد …

دکه خوراکی فروشی و عطر و بوی پیچیده ساندویچ سوسیس که داره بدجوری مشام دخترک را برای خوردن لقمه ای ساندویچ با طعم لذیذ خیارشور و گوجه بینش قلقک میده.

دخترک نگاهی به مادر می‌کند،مامان برام ساندویچ میخری ؟؟

و حسرتی که در دل کودک باقی ماند…

 

#به_قلم_خودم 

#داستانک

#کودکی   #خاطره

  #مادر  #حسرت 

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

من یک زنم

جستجو

موضوعات

  • همه
  • انگیزه_انرژی
  • بدون موضوع
  • داستانک
  • عطر دارچین
  • کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس